همسایه قلبم به قلم سعیده براز
پارت پانزده :
خوب معلومه که سرمامیخوری. من که میدونم روت نمیشه اینجا بری حموم. بعد هم با سر خیس تو این هوا زدی بیرون.
نگاه پدر و مادر رنگ دلخوری گرفت و مهیارو سرزنش کردن و مدام میگفتن مگه اینجا خونه ی غریبه است که تو خجالت میکشی از حموم استفاده کنی؟
...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
مهسا
00سلام خوبی؟خواستم بگم رمانتیک خیلی قشنگه یه روزه ۱۴ پارت رو تموم کردم خیلی دلنشین بود میشه پارت ۱۵ام رو زودتر بزاری؟ای کاش اخرش بهم برسن خیلی رمانتیک قشنگههه موفق باشی🥰🥰🦋♥️